بازاریابی عصبی نورومارکتینگ

بازاریابی عصبی به دستگاههای که امواج مغزی را اندازهگیری میکند، سعی میکند فروش شمارا بیشتر کند. البته فروش بیشتر به کمک بازاریابی مستقیم نیازمند تحلیل برخی دادهها است که شاید این تحلیل نیاز به وجود یک متخصص داشته باشد. معمولاً دانشمندان به کمک بهترین فنّاوریها سعی میکنند فروش شرکتها و برندها را افزایش دهند. فنّاوری مورداستفاده بازاریابی عصبی نوعی عکسبرداریهای مغزی است که به شما کمک میکند درک بهتری از محرکههای ذهنی خریدار داشته باشد.
- تاریخچه بازاریابی عصبی
- مشکل اصلی پیامهای تبلیغاتی
- سه بخش اصلی مغز
- مقایسه الگوهای رفتاری در بازاریابی عصبی
- درگیر کردن حواس پنجگانه در بازاریابی عصبی
تاریخچه بازاریابی عصبی
همانطور که گفته شد بازاریابی عصبی یکی از بهترین شاخههای بازاریابی است و بازاریابی عصبی در سال ۲۰۰۲ توسط یک استاد بازاریابی هلندی معرفی شد، اما تحقیقات اولیه این بازاریابی به سال ۱۹۹۰ برمیگردد.
هدف بازاریابی عصبی انتقال بهتر پیامهای بازاریابی به دیگران و افزایش احتمال خرید توسط مخاطب است. درنتیجه بازاریابی عصبی بودجه بازاریابی و تبلیغات کاهش مییابد.
مشکل اصلی پیامهای تبلیغاتی
حتماً قبول دارید که بازاریابی و تبلیغات نسبت به گذشته بسیار سختتر شده است. رقیبان شما احتمالاً آنقدر زیاد هستند که مدام حواس مشتریان را پرت میکنند. پیامهای بازاریابی ارزش خود را ازدستداده. توجه به تبلیغات بسیار کمتر شده است. حال اگر کسبوکارهای کوچک با بودجه محدود تبلیغاتی که دارند چگونه میتوانید توجه مشتریان را به خود جلب کنید و بتوانید محصولی را به فروش برسانید؟ شاید پاسخ این پرسش در بازاریابی عصبی قبل از ورود به موضوع سه مثال ملموس میآوریم که نشان میدهد بازاریابی عصبی چیزی فراتر از عرضه محصول مناسب باقیمت مناسب است.
سه بخش اصلی مغز
برای بازاریابی بهتر، بهتر هست که بهصورت مختصری بامغز آشنا شویم. مغز به سه بخش عمده تقسیم میشود که ازنظر ساختار سلولی و عملکرد باهم فرق دارند؛ این سه بخش روی همدیگر تاثییر میگذارند و نمیتوان بهطور محض فعالیت مغزی خاصی را به یک بخش نسبت داد، هرکدام از قسمتهای مغز نقش خاصی دارند. این سه بخش /مغز جدید/ مغزمیانی / مغز قدیم نام دارد.
مغز جدید معمولاً انجام کارهای تحلیلی و پیچیده را بر عهده دارد. تصمیمات منطقی، آموزش و کارهای ارادی ما با فرماندهی این بخش مغز انجام میشود. مغز جدید نتیجه تحلیلها را به دو بخش دیگر نیز ارسال میکند.
مغزمیانی بیشتر با موارد احساسی سروکار دارد و اطلاعات حاصل را به دو بخش دیگر مغز مخابره میکند.
مغز قدیم فعالیتهای اصلی را برای حفظ بقا در دست دارد. خداوند این بخش را طوری طراحی کرده تا با دستورات صادره ادامه حیات ما امکانپذیر باشد. مثال: وقتی گرسنه میشویم مغز قدیم دستور میدهد که به این مورد رسیدگی شود.
کسانی که با رشته الکترونیک آشنا هستند با وقفه رد نشدنی آشنا هستند. مغز قدیم درواقع وقفهای رد نشدنی صادر میکند که باید در اولین فرصت ممکن به آن رسیدگی شود. مثال: تنفس نیز به مغز قدیم مربوط است. اگر اینطور نبود شاید گاهی یادمان میرفت تنفس کنیم وزندگی ما به خطر میافتاد!
مقایسه الگوهای رفتاری در بازاریابی عصبی
بررسیهای مختلف مغز حین انجام فعالیتهای مختلف ما را به نتایج جالبی میکشاند؛ مثلاً از مغز افراد مختلف در حال پرداخت پول در فروشگاه عکس گرفته شده و الگوی بهدستآمده با الگوهای دیگر مقایسه میشود. سپس مشاهده میکنیم الگوی بهدست آمده شباهت بسیار زیادی با عکس مغز وقتیکه بدن در حال تحمل درد و رنج است دارد! ایجاد سوزن زدن در دست را میدهد که وقتی پول را به فروشنده میدهیم.
نتیجه میگیرم که شخصی وقتی پول پرداخت میکند، در مغز بخش درد تحریک میشود و پرداخت پول برای مشتری معمولاً رنجآور است حتی اگر مشتری هیچ وقت آن را بر زبان نیاورد!
بنابراین میتوانم در بازاریابی و فروش بهتر محصولات و خدمات از بازاریابی عصبی کمک بگیرم.
درگیر کردن حواس 5 گانه دربازاریابی عصبی
احساسات ترغیبکنندهی از مغز قدیم هستند از عوامل مؤثر برای به وجود آمدن احساسات تحریک حواس پنجگانه (بینایی، چشایی، لامسه، شنوایی، بویایی) هستند.
چرا حواس پنجگانه رو درگیر کنیم؟ چون اطلاعاتی که از سمت حواس دریافت میکنیم بهتر ذخیره میشوند، خیلیها برتون پیش او مده که یه عطر شما رو در خاطرات گذشته غرق کرده و خیلی اتفاقات را بهراحتی یادآوری میکند، هرچه بیشتر بتونیم حواس رو در بازاریابی درگیر کنید موفقتر خواهید بود.
لامسه: مشتری باید اول محصول شمارا به خوبی لمس کند و آن را در دست بگیرد و یا امتحان کند تا بتواند بهترین تصمیم را بگیرد. فرض کنید به یک مغازه میروید و اجازه نمیدهند شما لباسی که انتخاب کردهاید را در دست بگیرید یا بپوشید. شما نمیتوانید حس خوبی به این لباس و فروشگاه داشته باشید و محل را ترک میکنید.
چشایی: اگر کسبوکار شما در صنعت غذایی است تکهای از محصول خود را به مشتری بدهید و بگذارید طعم آن را بچشند.
اگر کسبوکار شما مربوط به صنعت غذایی نیست در فروشگاه خود و یا در شرکت خود از مشتری پذیرایی خاصی انجام دهید که در ذهن مشتری بماند.
بویایی: سعی کنید در محلی که مشتری رفتوآمد دارد حتماً یک بوی خاص استفاده کنید. بوی خوب به مشتری انگیزه در خرید و احساس شاد بودن میدهد.
شنوایی: اگر امکان پخش موسیقی در شرکت و یا فروشگاه خوددارید حتماً یک موسیقی ملایم پخشکنید. موسیقی ملایم به مشتری حس راحتی و حالت روحی مناسبی میدهد. صداها و موسیقیهای تند مشتری را کلافه و عصبی میکند و قدرت تصمیمگیری را از آنها میگیرد.
دیداری: محصولات خود را در نوعهای مختلف در معرض دید مشتری بگذارید، نگویید یک محصول دیگر داریم و فلان مشخصات را دارد. مشتری باید محصولات را ببیند.
- بازاریابی عصبی
- بازاریابی و تبلیغات
- بهبود فردی
- پادکست
- داستان شرکتها
- دستهبندی نشده
- دیجیتال مارکتینگ
- رشد کسبوکار
- زندگینامه
- فروش
- کارآفرینی
- مدیریت و رهبری
شما میتوانید برای یادگیری بیشتر همین الان دیگر مقالات ما را مطالعه بفرماید.